
اصول و ارزش ها
زیباترین رنگ ها، رنگ خدا است. پس می کوشم زندگی ام رنگ خدا بگیرد، از طریق خودآگاهی، خودسازی، جهان آگاهی و جهان سازی و دوری از خودفریبی، خودخواهی، خوش خواهی. این کوشش باید صادقانه و مجدانه باشد و به تعالی بخشی به زندگی خودم و دیگران برای داشتن ارتباطی وزین، موزون و متوازن با خداوند، خویشتن، خانواده، جامعه و جهان منجر شود.
نشانگرهای پس رو (Lagging Indicators) سنجش “هدف زندگی به رنگ خدا” عبارتند از:
- آرامش درونى (و نه آسایش بیرونی)
- خشنودی درونی یعنی اینکه به دور از افسوس گذشته، ای کاش گفتن در زمان حال و نگرانی از آینده باشم.
- شادمانی، امیدوارم به جایگاهی نزدیک شوم مصداق این آیه باشم: ان أولیاءالله لاخوف علیهم ولاهم یحزنون
- امیدوارى، با الهام از تعبیر حضرت امیر لایرجون احد منکم الا ربه
- بخشش و بخشایش: آنقدر بزرگ باشم که از خطاها در گذرم و آنقدر سخاوت داشته باشم که همچون باران بی دریغ ببارم
- معنا داری و ارزشمندی زندگی با ایمان به: ما خلقت هذا باطلا
- عشق: دوست داشتن دیگران آن هم خداگونه: بی دریغ؛ بی انتها، بی چشم داشت
من به «صبغه الله و من احسن من الله صبغه» معتقدم. از این جا که منم تا آن جا که نشانه گرفته ام راه بسیار است و پس باید بکوشم.
ممکن است این سوال پیش بیاید که چرا ارزش ها و مدل ذهنی ام را می نویسم؟ به پنج دلیل:
- می توانم بعد از مدتی خودم را چک کنم که چقدر ارزش هایم و باورهایم متکامل شده اند!
- می توانم هر چند وقت یکبار خودم را بر اساس اعتقادات مکتوبم ارزیابی کنم، چقدر در عمل به اعتقاداتم پایبندم!!
- کسانی مدل فکری من را نمی پسندند، مدل فکری من را مورد نقد قرار دهند.
- کسانی مدل فکری من را می پذیرند، بدانند در این جهان کسی شبیه آنان هست!
- کسانی هم هستند که به چیزهایی که من فکر و تدوین کرده ام فکر نکرده اند، شاید برایشان سوالی ایجاد شود
دیگر باورها و ارزش هایم
- خداوند را با تمامی اسمایش دوست دارم. البته باید اعتراف کنم برخی اسمایش را دوست تر می دارم: کریم، محیب، مجیر، ستار، تواب، رب، رفیق، کافی، نور و …
- فکر می کنم قرآن احتیاج به استدلال تاریخی و …. برای اثبات حقانیتش ندارد، قرآن یک سیستم خود بسنده است یعنی اگر وجدان بیداری قرآن را درک کند نمیتواند آسمانی بودنش را رد کند.
- معتقدم حضرت محمد (ص) آخرین رسول خداوندست و او را رحمتی می دانم که پهنای زمین و درازای زمان را در بر گرفته است.
- امامان شیعه از نظر من سری دست نیافتنی هستند همانگونه که خداوند قابل درک و فهم نیست، ائمه نیز همین گونه اند.
- به امام عصر معتقدم و طلوع دولت ایشان را به انتظار فعال نشسته ام. البته باید به انتظار فعال بپاخاست.
- ما انسان کامل نیستیم، ما کاملاً یک انسانیم. وظیفه انسانی ما به ما میگوید ما باید انسان کامل را بجوییم.
- دوست نمی دارم همه زندگیام مثل غیر متدینان باشد و فقط و فقط یک بخش از بخش های زندگی ام با دیگران فرق کند. رنگآمیزی خدا می تواند و باید کل زندگی را فرا میگیرد. می شود تجارت، عبادت، معنویت، معرفت ورزی متفاوت و مجزا از هم نیستند بلکه در هم تنیده اند. تجارت نه تنها می تواند عبادت باشد بلکه می تواند به معرفت ختم شود.
- پذیرفته ام همۀ انسانها را با همۀ نقایصی که دارند، دوست بدارم حتی خودم را. از گناه بدم می آید اما سعی می کنم گناهکار را دوست بدارم
- بسیاری چیزها در دایره عقل ما نمیگنجد و بر اساس عقلانیت محدود آدمیان، قبول کرده ام چیزهایی فراعقلایی و نه ضدعقلایی را بپذیرم.
- فکر میکنم میتوان بین توکل و تدبیر سازگاری برقرار کرد، تدبیر اتکاء به عقل است و عقل نیز موهبت خداوندی. پس اتکاء آگاهانه (بدانی که به موهبت خداوندی تکیه کرده ای) و خاضعانه (خود را در کمال نقص ببینی) به عقل می تواند تدبیر و توکل را یکجا بنشاند!
- معتقدم هر مرتبه از وجود حکمی دارد. یک عارف وظیفه ای دارد که به آن مکلف است و یک مومن همین طور، یک مسلمان، …. هر کسی بر اساس آنچه که می فهمد (صادقانه) باید عمل کند (مجدانه) و هماره در پی تکامل فهم خود نیز باشد. بخشی از تکامل فهم از خود عمل برمی خیزد و بخشی از فهم نیز باید از طرق معمولی کسب شود.
- دین و معرفت دینی را دو چیز میدانم و به فهم تکامل یابنده دین معتقدم.
- دوست می دارم همانگونه که از نظر فلسفی ماتریالیست نیستم از نظر اخلاقی نیز چنین نباشم.
- نظام جهان، نظامی اخلاقی هوشمند است. در جهان نه نیکی گم شدنی است و نه بدی. هر کس چه نیکی و چه بدی کند نتیجه آن را خواهد دید چرا که جهان به گونهای است که نیک و بد اعمال ما را فهم میکند و متناسب با این فهم واکنش نشان میدهد.فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره»
- چه خوب می شد اگر زمانی می شد که می توانستم که «خوش آیندها» را به نفع «خوب ها» قربانی کنم. چرا که با این قربانی کردن خوش آیندها در برابر خوبی ها است زندگی پاک میشود. لذا از خوش خواهی باید گذر کنم به خوب خواهی.
- به اندیشه فراتر از اینکه این سخن از چه کسی باشد احترام می گذارم و با خودم قرار گذاشته ام به کلامی که بر اساس اصول و محکمات و وجدان درستش می یابم عمل کنم حتی اگر از دشمنم باشد.
- فکر می کنم تمدن غربی بن مایه هایی دارد که نمی توان و نباید در مقابل عظمتش سر تسلیم فرود آورد اما بسیار چیزها را می توان از آن آموخت. ستیزه با تمدن غرب را به صلاح نمی دانم
- از خدای خودم می خواهم که بتوانم مبتنی بر ارزش های آرمانی ام زیست کنم و گرنه دو صد گفته چون نیم کردار نیست. زیستن بدون ارزش ها و آرمان ها می شود روزمرّگی و روزمرگی، زنده ماندن و نه زندگی!