اصول و ارزش ها
زیباترین رنگ ها، رنگ خدا است. پس می کوشم زندگی ام رنگ خدا بگیرد، از طریق خودآگاهی، خودسازی، جهان آگاهی و جهان سازی.
فکر میکنم که پیش روی هر آدمی سه جاده وجود دارد که هر چند به هم مرتبطند و گاهی مسیرهای مشترکی هم دارند ولی انتخاب اینکه در کدام جاده برانید سبک زندگی شما را تعیین خواهد کرد.
- رستگاری (سعادت ابدی)
- شادکامی (رضایت خاطر درونی و خوشبختی در طول زندگی)
- دستیابی (موفقیت در کسب شهرت، ثروت، محبوبیت، قدرت و منزلت)
خیلی دیر دریافتم! خیلی دیر! وقتی از چهل سالگی گذر کردم، ولی از این به بعد تلاش خواهم کرد که رستگاری را در اولویت قرار دهم و سپس شادکامی را و عطش موفقیت را در خودم کنترل کنم. اگر لازم باشد شادکامی و دستیابی را در پای رستگاری قربانی کنم.
نشانگرهای پس رو (Lagging Indicators) سنجش “هدف زندگی به رنگ خدا با اولویت رستگاری و شادکامی” عبارتند از:
- آرامش درونى (و نه آسایش بیرونی)
- خشنودی درونی و شادمانی (شاید روزی نزدیک شوم به لاخوف علیهم و لاهم یحزنون البته خیلی راه زیاده ولی چشم به ستاره قطبی دوخته ام)
- معنا داری و ارزشمندی زندگی (چرا که خداوند در کتابش فرمود: ما خلقت هذا باطلا وقتی کل دنیا معنادار است چرا زندگی من نباشد)
- عشق و بارش: دوست داشتن دیگران آن هم خداگونه: بی دریغ؛ بی انتها، بی چشم داشت و بخشایش و بارش چون باران (که نیازمند رهایی از خودخواهی است که بسیار سخت است، بسیار!)
- یکپارچگی؛ رنگآمیزی خدا می تواند و باید کل زندگی را فرا بگیرد. نه اینکه دیانت چیزی باشد و تجارت و معیشت و معرفت متفاوت و مجزا از آن. زندگی حجره حجره را نمی پسندم. خداوند همچون رنگ باید کل زندگی را فرابگیرد و نه فقط بخش کوچکی از آن را.
از این جا که منم تا آن جا که نشانه گرفته ام راه بسیار است و پس باید بکوشم.
ممکن است این سوال پیش بیاید که چرا ارزش ها و مدل ذهنی ام را می نویسم؟ به پنج دلیل:
- می توانم بعد از مدتی خودم را چک کنم که چقدر ارزش هایم و باورهایم متکامل شده اند!
- می توانم هر چند وقت یکبار خودم را بر اساس اعتقادات مکتوبم ارزیابی کنم، چقدر در عمل به اعتقاداتم پایبندم!!
- کسانی مدل فکری من را نمی پسندند، مدل فکری من را مورد نقد قرار دهند.
- کسانی مدل فکری من را می پذیرند، بدانند در این جهان کسی شبیه آنان هست!
- کسانی هم هستند که به چیزهایی که من فکر و تدوین کرده ام فکر نکرده اند، شاید برایشان سوالی ایجاد شود
دیگر باورها و ارزش هایم
- خداوند را با تمامی اسمایش دوست دارم. البته باید اعتراف کنم برخی اسمایش را دوست تر می دارم: کریم، محیب، مجیر، ستار، تواب، رب، رفیق، کافی، نور و …
- فکر می کنم قرآن احتیاج به استدلال تاریخی و …. برای اثبات حقانیتش ندارد، قرآن یک سیستم خود بسنده است یعنی اگر وجدان بیداری قرآن را درک کند نمیتواند آسمانی بودنش را رد کند.
- معتقدم حضرت محمد (ص) و خاندان پاک او دریچه ای گشوده اند به پهنای زمین و درازای زمان رو به خدا.
- حقیقت معصومین از نظر من سری دست نیافتنی است همانگونه که خداوند قابل درک و فهم نیست، معصومین نیز همین گونه اند.
- به امام عصر معتقدم و طلوع دولت ایشان را به انتظار فعال نشسته ام. البته باید به انتظار فعال بپاخاست.
- پذیرفته ام همۀ انسانها را با همۀ نقایصی که دارند، دوست بدارم حتی خودم را. از زشتی بدم می آید اما سعی می کنم خطاکاران و گناهکاران را دوست بدارم
- بسیاری چیزها در دایره عقل ما نمیگنجد و بر اساس عقلانیت محدود آدمیان، قبول کرده ام چیزهایی فراعقلایی و نه ضدعقلایی را بپذیرم.
- فکر میکنم میتوان بین توکل و تدبیر سازگاری برقرار کرد، تدبیر اتکاء به عقل است و عقل نیز موهبت خداوندی. پس اتکاء آگاهانه (بدانی که به موهبت خداوندی تکیه کرده ای) و خاضعانه (خود را در کمال نقص ببینی) به عقل می تواند تدبیر و توکل را یکجا بنشاند!
- معتقدم ما احتمالا به یقین و حقیقت قطعی دست نخواهیم یافت. هر کسی بر اساس آنچه که می فهمد (صادقانه) باید عمل کند (مجدانه) و هماره در پی تکامل فهم خود نیز باشد. بخشی از تکامل فهم از خود عمل برمی خیزد و بخشی از فهم نیز باید از طرق معمولی کسب شود.
- دین و معرفت دینی را دو چیز میدانم و به فهم تکامل یابنده دین معتقدم.
- دوست می دارم همانگونه که از نظر فلسفی ماتریالیست نیستم از نظر اخلاقی نیز چنین نباشم.
- نظام جهان، نظامی اخلاقی هوشمند است. در جهان نه نیکی گم شدنی است و نه بدی. هر کس چه نیکی و چه بدی کند نتیجه آن را خواهد دید (فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره)
- چه خوب می شد اگر زمانی می شد که می توانستم که «خوش آیندها» را به نفع «خوب ها» قربانی کنم. چرا که با این قربانی کردن خوش آیندها در برابر خوبی ها است زندگی پاک میشود. لذا از خوش خواهی باید گذر کنم به خوب خواهی.
- به اندیشه فراتر از اینکه این سخن از چه کسی باشد احترام می گذارم و با خودم قرار گذاشته ام به کلامی که بر اساس اصول و محکمات و وجدان درستش می یابم عمل کنم حتی اگر از دشمنم باشد.
- از خدای خودم می خواهم که بتوانم مبتنی بر ارزش های آرمانی ام زیست کنم و گرنه دو صد گفته چون نیم کردار نیست. زیستن بدون ارزش ها و آرمان ها می شود روزمرّگی و روزمرگی، زنده ماندن و نه زندگی!