متن انتقادی یکی از خوانندگن مقاله ده باور خطرناک و اشتباه در مدیریت استراتژيک

متن انتقادی یکی از خوانندگان مقاله ده باور خطرناک و اشتباه در مدیریت استراتژيک

 

جناب آقای دکتر لشکربلوکی،
با سلام.
امروز در جستجوی موضوعی در رابطه با «استراتژیهای هلدینگهای مالی» بودم که به مطلب تان ذیل عنوان «ده باور اشتباه و خطرناک در مدیریت استراتژیک» رسیدم. عارضم که مقاله تان را قبلاً خوانده بودم. قبلاً نیز قصد داشتم که مطلبی در رابطه با این نوشته شما تهیه کنم که گذشت.
با توجه به بازخوانی مجدد این مطلب، نکاتی را خدمتتان عرض میکنم. فقفط توجه بفرمایید که بنده نیز همانند شما تجربیاتی در زمینه برنامه ریزی استراتژیک دارم و خیلی ناآشنا با این موضوع «موج سرخوردگی از مدیریت استراتژیک» نیستم.
خیلی قصد اطاله کلام ندارم؛ مخلص کلامم این است که به نظرم جنابعالی میبیاست بخش زیادی از «فرضیاتی» را که در این ده باور مطرح کردید و در واقع «فرضیات خود ما از مدیریت استراتژیک» است را بازبینی نمایید.
جهت نمونه های دم دستی مورد 1 و 10 را ملاحظه فرمایید.
1-
مدیریت استراتژیک یعنی به‌کارگیری ابزارهای مدیریت استراتژیک
گفته اید که «هدف مدیریت استراتژیک تاثیر اساسی بر نتایج کلیدی عملکرد سازمان‌ها است.» بله کاملاً درست میفرمایید. ولی برادر من این چه فرمایشی است که «ابزارها هیچ اصالتی ندارند»!!!!!
احتمالاً بنده و جنابعالی نه فیلسوف علم (به معنای عام) هستیم نه فیلسوف/بوم شناس/مورخ مدیریت (به معنای خاص). من و شما یک کاربر جهان سومی «تئوریهایی» هستیم که دهه ها قبل از آمدن ما به این دنیا توسط جهان اولیها «تولید و آزمون شده و در عرصه عمل مورد استفاده قرار گرفته است.» اگر آنها میخواستند، خیلی بهتر از بنده و جنابعالی میتوانستند در برترین و فوق پیشرفته ترین دانشگاههای دنیا و نیز شرکتهایشان بفهمند که «اصل همپایانی» را استفاده کنند و به این نتیجه برسند که « از روش‌های متعدد می‌شود به یک نقطه رسید
10-
مدیریت استراتژیک یک رویکرد علمی، نظام‌مند و ساختاریافته است
گفته اید که «واقعیت تلخ آن است که استراتژی شبیه به یک رودخانه، مواج، خروشان و پویا است…»
برادر من؛ علاقه همندیهای فیلسوف مأبانه جنابعالی نمیتواند منشأ تحول در «مدیریت استراتژیک»ی باشد که «یک رویکرد علمی، نظام‌مند و ساختاریافته است
*****
آقای لشکربلوکی؛
متأسفانه ما «مدیریت خوانده ها» خصوصاً آنهایی که از رشته های فنی-مهندسی به این رشته می آیند، بعد از چند تجربه اجرایی و پروژه ای، فکر میکنیم که علامه دهر شده ایم و میتوانیم دست به خلق «تئوری» و با وقاحتی که فقط مختص ایرانیهای جهان سومی، متوهم و البته مسلمان است، دست به «تولید دانش» بزنیم. ولی زهی خیال باطل که زهی خیال باطل. به جای این توهمات بهتر است برویم و «کتاب‌های تکست»ی که در این فضای احمقانه ای دانشگاهی کشور خصوصاٌ رشته های MBA و نیمه MBA و هزار جور مدرک دیگر، به صورت غلط، من درآوردی و کج فهم شده و طوطی وار، تدریس میشود را صدها بار دیگر بخوانیم که بدانیم:
ما هنوز خیلی راه داریم که ابزارها را بشناسیم چه برسد به اینکه بدانیم و بتوانیم آنها را «چگونه» استفاده کنیم؛؛ تا چه رسد به اینکه اینقدر متوهم باشیم که بخواهیم آنها را «نقد» کنیم… زهی خیال باطل.
موفق وپیروز باشید.


با سلام و احترام

ماه رمضانتان آسمانی.

 

نظر و دیدگاه انتقادی شما را مطالعه کردم. البته باید دوباره و یا چند باره بخوانم.

خرسندم از اینکه نوشته من موجبات چنین تعاملی را فراهم کرده است. پیشرفت مدیون تضادهاست و من به این تضاد ارج می نهم.

فقط یک نکته را عرض کنم شاید در پذیرش مطالبی که در مقاله ام عرض کرده ام  کمی موثر باشد. 

این مطالب را بر چه اساسی نوشته ام: 

1- حدود 15 سال به صورت مستمر کتب و مقالات مدیریت استراتژيک را خوانده ام

2- حدود 30 پروژه برنامه ریزی و مدیریت استراتژيک را یا انجام د اده ام یا ناظر آن بوده ام و یا در آن مشارکت داشته ام.

3- در تعامل با خبرگان حوزه برنامه ریزی (از روسای سازمان برنامه ریزی بگیرید تا …) بوده ام.

 

حالا اگر انصاف بدهید به عنوان فردی که دکتری مدیریت استراتژيک خواندم، می توانم نظریه جدیدی مطرح کنم. اصولا کسی که دکتری می خواند و PhD می گیرد کارش می شود نظریه پردازی فیلسوفانه (کلمه Ph اشاره دارد به فلسفه و عمق!!). این دیدگاه حقیر را هم بگذارید کنار دیدگاه های دیگری که خوانده اید و شنیده اید. 

 

اما نکته دوم اینکه من در این زمینه (نقد به مدل های کلاسیک مدیریت استراتژيک) تنها نیستم. بیش از 20 مقاله انتقادی بی رحمانه و معتبر در زمینه نقد به مدیریت استراتژيک کلاسیک وجود دارد که شاید خواندن آن ها باعث شود کمی با من مهربان تر باشید 🙂

 

این دو نکته ای که گفتم برای این نیست که شما با من هم عقیده شوید فقط برای این است که همدیگر را بهتر درک کنیم. 

شاید سال آینده کتابی در این زمینه روانه بازار کردم. 

 

نادیده دوستدارشما و هر که با من یکسان نمی اندیشد.

ارادتمند، لشکربلوکی

 

 

جواب ایشان:

بسیار سپاسگزارم که به غایت لطیفانه و حکیمانه پاسخ گفتید و بینهایت سپاسگزارم که به سان بسیاری از همکاران دانشگاهیمان، باب گفتگو را محکوم به فنا ندانستید … چه؛ از شخصیت، قلم و فرهیختگی که در جنابعالی دیده بودم جز این انتظاری نبود.

اجازه دهید جهت استفاده از دید متعالی تان، نقدمه ای درباره خودم عرض کنم که شاید کمکی کند که در تعامل صورت گرفته به خروجیهای ارزشمندی برسیم، إن شاءالله.

این گفتگو همچنان ادامه دارد. 

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *