loading

مطمئن هستید که خودفروش نیستید؟

آیا می شود هم پول درآورد هم عبادت کرد. پرسش یکی از دوستان در مورد تعادل بین آخرت و دنیا و کار و زندگی و عبادت و فعالیت مرا واداشت که این یادداشت را بنویسم. متن حاضر تغییر یافته و کوچک شده جواب به آن دوست عزیز است. یه موقع هست که می ری سر کلاس دانشگاه که درس بدی و پولت رو بگیری و اعتبار جمع کنی به عنوان استاد دانشگاه، یه موقع هم هست که تلاش می کنی نیتت این باشه که جوری درس بدی که شاگردانت اخلاق ح...
Read more مطمئن هستید که خودفروش نیستید؟

ایکاش دردانشگاه صنعتی شریف یادگرفتم

بنام او که عالم ترین است و کامل ترین. آنچه ایکاش در دانشگاه صنعتی شریف یاد می دادند و یاد می گرفتم.   با سلام، من دانش آموخته دانشگاه صنعتی شریف هستم دانشگاهی که بهترین دانشگاه ایران است و حتی اگر به بهترین بودنش شک کنیم به اینکه بهترین دانش آموزان ایران بعد از کنکور این دانشگاه را انتخاب می کنند هیچ شکی نیست. اما همین دانشگاه (که من لیسانس و فوقم را در آن جا گذراندم و اگر آن زمان که تصمیم به ادا...
Read more ایکاش دردانشگاه صنعتی شریف یادگرفتم

هرزگی دو سو دارد

مردی از پاکان خدا به دهی سفر كرد . زنی كه مجذوب سخنان او شده بود از او خواست تا مهمان وی باشد . پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد . كدخدای دهكده هراسان خود را به مرد رسانید و گفت : «این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید» مرد خدا به كدخدا گفت: « یكی از دستانت را به من بده» كدخدا تعجب كرد و یكی از دستانش را در دستان بودا گذاشت . آنگاه بودا گفت : «حالا كف بزن» كدخدا بیشتر تعجب كرد و گفت: « هیچ كس نمی...
Read more هرزگی دو سو دارد

بی شرمانه زیستن بی شرمانه مردن

روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی  هم در چشم داشت، آهسته به من گفت آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟  گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا، در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند.  حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند. پس گفت:  بله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم  نر...
Read more بی شرمانه زیستن بی شرمانه مردن

وصیت نامه من

روزي فرا خواهد رسيد كه جسم من آنجا زير ملحفه ای سفيد و روی تخت بيمارستان قرار مي گيرد و آدم هايي كه سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از كنارم مي گذرند. آن لحظه فرا خواهد رسيد كه دكتر بگويد مغز من از كار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگيم به پايان رسيده است. در چنين روزي، تلاش نكنيد به شكل مصنوعي و با استفاده از دستگاه، زندگيم را به من برگردانيد و اين را بستر مرگ من ندانيد.بگذاريد ...
Read more وصیت نامه من

آن خدایی که تو فکرمیکنی وجودندارد

یکی ایمیل زده بود به من و درد و دل کرده بود و در بخشی از نامه اش نوشته بود: وارد جمعی مذهبی شدم و از اون به بعد یا نمیدونم از کی به بعد! نمیتونم با مهربونی و رحمان و رحیمیت خدا حال کنم. نمیتونم با خدا عشق کنم. دردودل کنم. احساس میکنم تاثیری روم گذاشتند که خدا رو حس میکنم که داره با اخم بهم نگاه میکنه و ... من آنچه به نظرم رسید این بود که: خدایی من در این ده سال شناختم خدایی است که وقتی بنده ها از...
Read more آن خدایی که تو فکرمیکنی وجودندارد

فیلم یکی از بهترین لحظات زندگی من پاریس

در زندگی لحظات کوچک، ساده و نابی وجود دارد که بسیار خاطره انگیز و لذت بخش است. یکی از این لحظات کوچک در کنار موزه لوور پاریس رخ داد. بعد از اینکه بازدید ما از موزه لوور تمام شد. رفتیم کنار موزه که یک حوضی داشت نشستیم تا استراحت کنیم. کلی کبوتر آن جا بودند که ... بقیه اش رو در این سه فیلم کوتاه و کم حجم (سرجمع روهم نیم مگ هم نمی شوند) ببینید در ضمن چون این فیلم ها با موبایل گرفته شده فرمت 3gp داره ...
Read more فیلم یکی از بهترین لحظات زندگی من پاریس