دو سوال آزاردهنده با جواب منفی
هم دوران دبیرستان و هم دوران دانشگاه، به ويژه دومی، زمان بسیار جذابی برای من بوده است، اما هر بار که به آن دوران فکر میکنم، دو سوال ذهن مرا آزار میدهد: آیا همه آنچه فراگرفتیم لازم بود؟ و آیا همه آنچه لازم بود، فرا گرفتیم؟
جواب هر دو متاسفانه برای من، منفی است!
… همه چیز بر مدار امتحان شکل گرفته است. «این را بیاموز چون از آن امتحان گرفته میشود.» در صورتی که ایکاش این بود این را بیاموز چون ….
ادامه مطلب را در سایت دنیای اقتصاد بخوانید.
این نوشته توسط دنیای اقتصاد در تاریخ ۱۳۹۲/۰۴/۱۲ به چاپ رسید.
5 Comment
مرتضی says
20 تیر 1392 at 9:40 ب.ظ (Edit)سلام؛
این قسمتش عجیب به دلم نشست :
“اما از آنان میپرسم صادقانه بگویید چند درصد تصمیمات دانشگاهها و دانشکدههای ما (حتی دانشکدههای مدیریت، مهندسی صنایع و دانشکده ریاضی) با استفاده از مدلها و فرمولهای کتابهایی است که اساتید همان دانشکدهها تدریس میکنند؟”
فوق العاده بود.
آرش says
26 تیر 1392 at 12:47 ب.ظ (Edit)واقعا از مطالبتون خصوصا ین مطلب لذت بردم
ولی حیف که اکثریت جامعه حتی اساتید نسب به این واقعیت بی خیالن
سعید سعیدیزاده says
30 تیر 1392 at 9:31 ب.ظ (Edit)قابل توجه آموزش پرورش و وزارت علوم…..
سیدمصطفی میری لواسانی says
6 مرداد 1392 at 12:25 ب.ظ (Edit)سلام خدمت شما
آیا این نقایصی که شما از سیستم آموزش ایران برشمردید در کشورهای دیگر وجود ندارد؟ اگر دارد آنها چطور بر این مشکلات فایق شده اند. هرچند که اونا هم در خیلی از این مسایل لنگ میزنن. مثل اخلاق حرفه ای.
با تشکر فراوان
جواب: ممکن است کسی از متن سوال شما این نکته را استنباط کند که چون دیگران هم این ایراد دارند پس جای نگرانی نیست. هر کسی باید مسایل خودش را بشناسد و حل کند. اگر همه دنیا هم اشتباه کنند دلیلی برای تکرار اشتباه در ایران نیست. بگذار در یک مورد نیز ایران آغازگر یک حرکت و الهام بخش دیگران باشد.
نکته بعدی اینکه من سیستم های آموزشی دیگر را بررسی تطبیقی نکرده ام. من یک محقق این عرصه نیستم بلکه یک فعال و یک بازیگر این عرصه هستم و درک می کنم که یک جای کار ایراد دارد.
نکته آخر آنکه در برخی از دانشگاه ها، سازوکارهايی تعبیه شده است که مجبورند خود را به روز و متناسب با نیازهای واقعی جامعه نگاه دارند. به عنوان مثال، برای آن که رتبه بالاتری در رنکینگ بیابند باید زمان فارغ التحصیلی تا استخدام کمی داشته باشند، نرخ بیکاری پایین تری داشته باشند و همچنین حقوق فارغ التحصیلان آن بالاتر باشد برای اینکه بتوانند این اهداف برسند مجبورند بهترین و روزآمدترین فنون کاربردی در صنعت و تجارت را بیاموزند و نه صرفا تئوری ها را. می بینی این سازوکار چنان تعبیه شده است که دانشگاه ها مجبورند برای بهترین بودن خود را با نیازهای جامعه وفق دهند. نه این که مشتی تئوری یباموزند و بعد صنعت و تجارت را به کودنی و بی سوادی متهم کنند و از برج عاج با صنعت و تجارت و دولت صحبت کنند. چنین است که دانشگاه ما چون ارتباط ارگانیک و اندام وار با صنعت و تجارت و دولت ندارند به نسبت آن چه می تواند باشد مرده، متعفن و مطرود است.
lمهدی says
24 آبان 1392 at 11:25 ب.ظ (Edit)متاسفانه دردآورترین تجربه من در صنعت این بود که دیدم دانش آموختگان ما جسارت استفاده از همان آموخته های امتحان زده خود را نیز ندارند و این کمبود جسارت میلیون ها دلار خسارت را برای منافع ملی کشور در شرکتی که من کار می کنم، به بار آورده است