چرا شرکت مشاوره مدیریت استراتژيک تاسیس نمی کنم؟
دوستی سوال کرده: چرا با وجود اینکه شما در پروژه های متعدد مشاوره فعالیت کردید و در این زمینه تجارب ارزشمندی هم دارید، هیچ وقت یه شرکت مشاوره تاسیس نکردید؟
سه دلیل داره:
اول اینکه همانگونه که توضیح داده ام
“به مدیریت استراتژیک متعارف اعتقادی ندارم و آن را کارا نمی دانم. در کنفرانس ها و سخنرانی ها و کلاس های مختلف توضیح داده ام که دیگر روش متعارف مدیریت استراتژیک که در کتاب ها و کلاس ها توضیح داده می شود، نه ممکن است و نه مطلوب.
بنابراین رویکردی متفاوت نسبت به پروژه های مدیریت استراتژیک اتخاذ کرده ام. چرا که بعد از مشارکت در بیش از ۲۵ پروژه مدیریت استراتژیک، مدت هاست به این جمع بندی رسیده ام که پروژه های برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک نمی تواند موثر باشد. پس دیگر علاقه ای به مشارکت در پروژه های برنامه ریزی استراتژیک ندارم.
هدف اصلی مدیریت استراتژیک، ایجاد تغییرات استراتژیک از طریق تصمیمات استراتژیک است که این تصمیمات در پروژه برنامه ریزی استراتژیک به شیوه ای که ما انجام می دهیم متولد نمی شوند. بنابراین مدل کسب وکاری من مشاوره همراه سازمان است در یک افق زمانی نسبتاً مشخص که دیگر نام آن را نمی توان پروژه گذاشت. یک همکاری بلندمدت برای اخد تصمیمات استراتژیک زمان واقعی. تعامل من در این شیوه دیگر با بخش های ستادی سازمان نیست بلکه مستقیما با مدیر عامل و هیات مدیره سازمان است. در این تعامل، اطلاعات زمان واقعی، از طریق مدل های مختلف تصمیم گیری (بدون آن که حتما از مدل های متعارف استراتژی استفاده کنیم) تبدیل به تصمیمات زمان واقعی می شود و همزمان مقدمات تغییرات زمان واقعی آغاز می شود. در این شیوه تولید سند در اولویت آخر است و تصمیم گیری معطوف به عمل و عمل مبتنی بر تصمیم گیری استراتژیک در بالاترین اولویت.”
اگر شرکت بزنی مجبوری که دوباره بروی سراغ مدل متعارف مدیریت استراتژيک و شیوه کلاسیک مشاوره مدیریت
دوم اینکه شرکت داری گرفتاری داره، مالیات، بیمه و حقوق و … که هزینه روانی زیادی داره و من حوصله این کارها رو ندارم در ضمن باید قبول کنی که دروغ بگی، سودآوری ات رو کم نشان بدهی، بیمه الکی رد کنی و این حرف ها که من توانایی آن را ندارم.
سوم اینکه شرکت داری در حوزه مشاوره مدیریت استراتژيک به خاطر ساختار نامناسب (5 نیروی پرتر) اصلا سودآور نیست. کافیست تحلیل کنی.
در نهایت اینکه من آرامش، آزادی عملکرد، رزق حلال و فعالیت های متنوع غیردرآمدزا را به یک زندگی شلوغ، محدودکننده، درآمدهای شائبه دار و فعالیت محدود به حوزه شرکت داری ترجیح می دهم
6 Comment
محمد مسعود ثناگر says
20 مرداد 1393 at 7:17 ق.ظ (Edit)با سلام و احترام
در كنفرانسهايي كه شما ارئه داشتيد شركت كردم لذا بايد بگويم خدمت شما ارادت دارم.
همانطور كه مستحضريد قوره نشده نمي توان مويز شد! لذا جسارتا با آن بخش از فرمايشات شما كه « مدت هاست به این جمع بندی رسیده ام که پروژه های برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک نمی تواند موثر باشد.» موافق نيستم. اين براي شركتهاي پيشرو در بخش خصوصي و در كورس رقابت جهاني مناسب است و نه براي اغلب شركتهاي ايراني كه در الفباي مديريت مشكل دارند.
بنده در يك شركت نيمه دولتي مشغول هستم و حدود 3 سال است به جد برنامه استراتژي را با الهام از انديشه هاي آقاي نورتون و كاپلان اجرا نموده كه شاهد بركات فوق العاده آن بوده ايم به نحوي كه بسياري از شركت هاي هم رديف و حتي خارج از صنعت براي بازديد مراجعه و همگي ابراز شگفتي از اثر بخشي آن دارند!!!
مجتبی لشکربلوکی says
28 مرداد 1393 at 5:43 ق.ظ (Edit)از دیدگاه شما سپاسگزارم
با شما موافقم
به نظرم به عرض بنده خوب دقت نکرده اید. بنده گفته ام: پروژه های برنامه ریزی استراتژيک. به جمله ای که از بنده نقل کرده اید دقت کنید. نوشته ام: پروژه. آن هم پروژه هایی که با این سبک انجام می شود: ماتریس محور، کارشناس محور، فازبندی شده و …
وگرنه خود بنده الان در وزارت اقتصاد، برای 22 مرکز مسوولیت اسناد راهبردی را تنظیم کرده ایم و در حال پایش و به روزرسانی آن هستیم. اما به شیوه ای متفاو ت از پروژه های برنامه ریزی استراتژيک متعارف.
اصول مدیریت استراتژيک عصر و زمان و مکان نمی شناسند. شرکت های پیشرفته و پس مانده هر دو می توانند از آن سود ببرند. اما پروژه های متعارف برنامه ریزی استراتژيک هم برای پیشگامان و هم برای واماندگان و هم برای رهروان زیان دارد.
ارادتمند لشکربلوکی
حمیدرضا ضرغامی says
27 مرداد 1393 at 3:29 ق.ظ (Edit)سلام آقای دکتر
درود بر این اندیشه ارزشمند
امیدوارم البته در کنار این دیدگاه ارزشی و بسیار مطلوب، هم خودمان را قوی کنیم و هم توفیق خدمات علمی و اجتماعی بیابیم و بیابید در حداکثر ممکن.
با آرزوی توفیقات الهی – حمیدرضا ضرغامی
مرضيه فروتن says
14 شهریور 1393 at 8:48 ق.ظ (Edit)با سلام
اقاي دكتر به مطلب خوبي اشاره كرديد و از زواياي مختلف موضوع رو بررسي كرديد، با اينكه كتابهاي پر محتواي شما رو مطالعه كردم بيشتر از قبل به اين نكته پي بردم كه قلب استراژي خوب ، بينش نسبت به ذات واقعي موقعيت، به قدرت نهفته در موقعيت و نسبت به پاسخ مناسب است، اين برگرفته از صحبت روملت ميباشد.
از تلاشهاي ارزنده تان سپاسگزارم. فروتن
محمدرضا says
17 اسفند 1393 at 8:42 ق.ظ (Edit)سلام
دلیل اول و دوم یک مقدار ضعیف بودند.
تقاضا دارم در مورد دلیل آخر که عمومی تر و قوی تر است بیشتر بنویسید.
در آخر اینکه اگر دلیل سوم را بالاتر از دلیل دوم نوشته بودید می شد استدلال کرد که به دلیل سودآور نبودن “باید قبول کنی که دروغ بگی، سودآوری ات رو کم نشان بدهی، بیمه الکی رد کنی و این حرف ها “.
اما به طور کلی با این عبارت که باید در شرکت داری دروغ گفت موافق نیستم.
ارادت
حسن کرد says
11 دی 1394 at 5:59 ق.ظ (Edit):در نهایت اینکه من آرامش، آزادی عملکرد، رزق حلال و فعالیت های متنوع غیردرآمدزا را به یک زندگی شلوغ، محدودکننده، درآمدهای شائبه دار و فعالیت محدود به حوزه شرکت داری ترجیح می دهم:
نکته فوقالعاده ای بود.ممنون