هدف گذاری هوشمندانه، گمشده ما
چرا هدف گذاری نمی کنيم:
در ادامه شش دلیل از متداولترین دلایلی مطرح شده است که افراد در مورد کوتاهی خود در تنطیم اهداف مشخص و نوشته شده آورده اند:
من تا به حال با این که هدف نداشته ام بد کار نکرده ام. »
این دلیل مثل آن است که هر کجا زندگی شما پایان یافت از نظرتان مقبول است. درست مثل این است که یک خلبان هواپیمای مسافربری از طریق بلندگو به مسافرانش اعلام کند که برایشان خبرهای خوب و بد دارد. « خبر بد این است که تمام ابزارهای هوانوردی هواپیما توسط رعد و برق از کار افتاده است. ما در طوفان و در بین کوهها گم شدهایم و اصلاً نمیدانیم به کجا میرویم. خبر خوب این است که با سرعت ششصد مایل در ساعت به پیش میرویم!»
من هدفهایم را در مغزم نگه میدارم. هرگز لزومی به نوشتن آنها نمیبینم.
اهدافی که نوشته نشدهاند دقیقاً همان تصورات و خیالات معنی میدهند. آرزوهای شما برای آن که قابل فهم شوند باید به اعمالی تعریف شده و معین تبدیل شوند. تا زمانی که آنها فقط در مغز شما باقی بمانند احتمالاً جزو رؤیاپردازان بیعمل خواهيد ماند.
تعیين هدف خطر شکست را افزایش میدهد.
درست است که هدف گذاری چالشی تعداد شکست های آدمی يا سازمانی را زياد می کند اما کميت و کيفيت کاميابی را نيز افزايش می دهد. کاملاً حقیقت دارد که هدف گذاری بيشتر به معنی احتمال بيشتر شکست است اما آیا در این بین چیزهای با ارزشتری به دست نخواهید آورد؟ یک ناشر فقط زمانی مطمئن است شکست نخواهد خورد که کلاً دست از انتشار کتاب بردارد. لذا برای خارج شدن از حیطه امن خود آماده باشید. انسانهای کامیاب میدانند که در زندگی به کجا میروند. بازندگان فقط به جایی میروند که آنها را میفرستند یا در جا میزنند. آرامش فقط پس از مرگ به وجود میآید.
دستیابی به اهداف به معنی بالا رفتن توقعات دیگران از من خواهد بود.
درست است و اولین کسی که که در این زمینه بیشتر از شما انتظار خواهد داشت خود شما هستید. موفقیت همانند شکست اعتیادآور است. تعیين و کسب هدفهای معین کاری برای بهبود و حفظ اعتماد به نفس و عزت نفس بسیار ضروری است.
داشتن اهداف روشن آزادی عمل را از زندگی میرباید.
واقعیت این است که بدون هدف، مردم خطر افتادن به دام «گرفتار شدن» را میپذیرند و «مشغول بودن» را با «انجام دادن کاری» اشتباه میگیرند.
زمانی که اهدافتان برگزیده شد، این پند سقراط را به یاد آورید، که مسافری از او پرسید چگونه به کوه المپیاد برسم و او جواب داد « فقط مطمئن باش هر قدمی که برمیداری به طرف همان جهت باشد.»
چگونه میتوانم فهرست اهدافم را بنویسم؟ من از زندگی خیلی چیزها انتظار دارم.
البته باید تا حدودی جاه طلب باشید. سعی کنید هر چه میتوانید در زندگی تلاش کنید تا هر چه بیشتر به اهداف معنی دار و معنابخش خود برسید. افرادی که برای خود طیفی از اهداف شخصی، خانوادگی و اجتماعی بر میگزینند، نسبت به کسانی که روی یک جنبه از زندگی مثلاً در زمینهء شغلی تمرکز میکنند، از روحیهء متعادلتری بهرهمندند.
به این نکته نیز باید اشاره کرد که لزوماً وقت کافی در زندگی برای دستیابی به هر یک از اهداف امکانپذیر یا حتی آرزوهای دور از دسترس وجود ندارد. اگر سعی کنید که به هر چیز برسید، باید گفت حتی نسبت به آن کس که فقط یک هدف را انتخاب میکند کمتر به خواستهها و اهداف خود خواهید رسید، پس چه بهتر است با تلاش در جهت اهداف کمتر اما روشن و تعریف شده راضی باشید.
بعضی از مردم در ساختن فرصتها بیتفاوتند. مانند کودکانی که به یک کارخانه شکلاتسازی برده شدهاند. برای آنها انتخاب یک نوع شکلات بسیار دشوار میشود.
بالاخره هرگز به رضایت هم نمیرسند بلکه احتمالاً این به درماندگی، ناامیدی و احساس شکست میانجامد. ویلیامز جیمز رماننویس مشهور گفته است: هیچ کس بدبختتر از آن نیست که به هیچ چیز مگر دودلی عادت کرده باشد.
از آن جا که عمر بسیار محدود است، راه دیگری ندارید مگر آن چیزهایی را انتخاب کنید که برایتان بیشترین اهمیت را دارند و روی آنها تمرکز کنید، به جای آن که به دیگران اجازه دهید شما را به طرف خواستههایشان برانند، فرصتها را خود بسازید.