نظر یک مخاطب بعد از سخنرانی در کنفرانس مدیریت استراتژيک
با سلام و درود
در کنفرانس مدیران استراتژیک از سخنرانی و ارائه خوب و ساخته-پرداخته تان هم لذت بردم و هم مدتها به آن فکر کردم.
اگر چه مضمون و هدف آن مورد تایید من (که دانشی سخت اندک در این زمینه دارم) است ولی به گمانم به خصوص در کشور ما، به شدت مستعد بدفهمی است. البته که خطر “بدفهمی” بیشتر از “ندانستن” است گاهی.
خطر اینجاست که برداشتی ضد علم و ضد تدبیر و آینده نگری از آن مستفاد گردد. همان گونه که جناب احمدی نژاد، ناخوانده و نادانسته، علم اقتصاد را نفی می کردند و به صفاتی ناپسند تشبیهش می کردند و در نتیجه، شد آنچه شد، ترسم از آن است که بدفهمان، نتیجه بگیرند دانش مدیریت استراتژیک، به کلی کشک است و هر مدیر تازه به دوران رسیده ای، خود را به استیو جابز و بیل گیتس بچسباند و هر طرح و نظر بی اساس و فکرناشده ای را ابتکار و نبوغ استراتژیک بداند و عالمان و مشاوران را از در براند که علم کلاسیک را قبول ندارد و در این میان، من باب زینت المجالس، به رویکرد و ارائه های جنابعالی، استناد نماید.. هم آن سان که مدیری را می شناسم که با خواندن کتاب “ساختن برای ماندن” جناب کالینز، با هر ابزار مدیریتی و هر شاخه ای از علم مدیریت، مخالفت تمسخرآمیز می کند و جایش با فرآورده های ذهنی ناپخته، به پیش می رود.
آیا این بدفهمی نیست؟ آیا دیدگاه شما، کتابسوزان در علم مدیریت است؟ آیا هر حاجی بازاری و ننه قمری، استیو جابز است؟ شاید ریشه مشکلاتی که شما به درستی بر می شمرید در کم سوادی مشاورین، بومی نشدن ادراکات و پیش فرضهای حاکم، ناآگاهی از زمینه های علمی دیگر و… باشد. آیا به جای اصلاح و تکامل، رویه از بیخ و بن برکندن را باید در پیش گرفت؟ اگر قطب نما خراب است، درست کردن آن بهتر است یا بی قطب نما راهی بیابان شدن؟
باز هم از این که همسو با جهت جاری نشده اید و “اعتبار سخن عام” را سرمشق قرار نداده اید، ممنون و بلکه شادمانم.
جواب بنده:
سلام، سپاس، نظر جناب عالی درست است. آن چه دریافت کرده اید صحیح است. علم نباید به کنار رود بلکه عالمان باید نگاهی عملی به مسایل مدیریتی داشته باشند. تمام تلاش من اینست که تصمیم گیری استراتژيک زمان واقعی را جایگزین روتین های تشریفاتی و تکراری و فرم پر کن برنامه ریزی استراتژيک سنتی دیویدی کنم.