مطمئن هستید که خودفروش نیستید؟

آیا می شود هم پول درآورد هم عبادت کرد.

پرسش یکی از دوستان در مورد تعادل بین آخرت و دنیا و کار و زندگی و عبادت و فعالیت مرا واداشت که این یادداشت را بنویسم. متن حاضر تغییر یافته و کوچک شده جواب به آن دوست عزیز است.

یه موقع هست که می ری سر کلاس دانشگاه که درس بدی و پولت رو بگیری و اعتبار جمع کنی به عنوان استاد دانشگاه، یه موقع هم هست که تلاش می کنی نیتت این باشه که جوری درس بدی که شاگردانت اخلاق حرفه ای را بیاموزند، بفهمند خدا کجای کسب وکار است و کاری کنی که یه روزی همین دانشجویان بشوند کسانی که در ثروت آفرینی، کارآفرینی و شغل آفرینی و …موثرند و این باعث می شود که زندگی بهتری برای انسان ها رقم بخورد.

 

یه موقع هست که وقتی می ری مشاوره می دی دنبال پول و منفعت شخصی هستی اما می توانی نیت کنی که با این مشاوره و … بتوانی یک کسب وکار را رشد دهی و از این رشد زندگی ده نفر از بی کاری و فقر و … نجات پیدا می کند و همه ما می دانیم که اشتغال مهم ترین رکن ثبات شخصی و تحکیم خانواده هاست.

دیدگاهی وجود دارد که زندگی را به بخش های متفاوت و مجزا تقسیم می کند

اگر معنویت می خواهی به مسجد و کلیسا و عبادتگاه برو

اگر زیبایی می خواهی به تئائر و کنسرت و گالری و نمایشگاه … برو

اگر شادی می خواهی به پارک و باشگاه و …. برو

اگر معرفت می خواهی به دانشگاه و آموزشگاه برو.

اگر ثروت می خواهی به کارخانه و کارگاه برو

این گونه می شویم انسان های خود فروش که باید خودمان را بفروشیم که پول در بیاوریم تا بتوانیم بعد از خلاص شدن از دست کار به معنویت، خلاقیت، معرفت و زیبايي و شادی بپردازیم. چیزی شبیه به تن فروشان. آن ها تن خود را می فروشند و ما خود را.

اما می توان تصمیم گرفت که کار، عین عبادت، عین خلاقیت، عین معرفت و … باشد

می شود کار به گونه ای باشد که حس آفرینندگی را ارضا کند

می شود کار به گونه ای باشد که حس نوع دوستی و تعلق را ارضا کند

می شود کار به گونه ای باشد که عین زندگی باشد و عین عبادت

آن وقت کارگاه و دانشگاه و عبادتگاه و باشگاه و نمایشگاه یکی شود. من کمی تا حدی این را تجربه کرده ام. هم این ایده را شدنی یافته ام و هم اینکه بسیار لذت بخش. شما هم امتحانش کنید.

البته این هدف سه پیش نیاز کلیدی دارد:

الف: همواره باید در کار رنگ آمیزی زندگی بود، زندگی ما و هدف ما باید رنگ و بوی خدا بگیرد. در هر کاری خدا را جستجو کنیم و هر چیزی را بهانه بدانیم برای آن که او را متجلی کنیم (تجلی زیبایی، حکمت، رحمت و …. خدا بر روی زمین) و یا خشنود. و بدانیم که خلق خدا، اهل الله هستند و خانواده خدا و خداوند نسبت به آن ها غیرت می ورزد.

ب: باید یاد بگیريم و تمرین کنيم که خلوص نیتمان را بیشتر کنيم که این کاملا وابسته به رابطه پاینده و پوینده فرد با خدا است. راه انداختن کار مردم اگر با اخلاص باشد ثمرات عجیب دنیوی و اخروی دارد.

ج: قناعت پیشه گیریم نه در تولید که در مصرف. کسی که قانع نباشد همیشه بدهکار و طلبکار است اما قانع هماره بی نیاز است و عزت مومن در بی نیازی اوست و کسی که بی نیاز است لازم نیست هر کاری را انجام دهد فقط کاری را انجام می دهد که بداند رضایت خدا در آن است. فرد با قناعت به انجام هر کاری وسوسه نمی شود فقط در کاری وارد می شود که درآمدش حلال باشد.

Submit a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *